جدول جو
جدول جو

معنی گوش بزنگ - جستجوی لغت در جدول جو

گوش بزنگ
متوجه امری یا خبری توام با انتظار. یا گوش بزنگ بودن، مراقب و متوجه امری بودن توام با انتظار: آهو اصولا زن مراقب و گوش بزنگی بود
فرهنگ لغت هوشیار
گوش بزنگ
مترصد، مراقب، منتظر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوش به زنگ
تصویر گوش به زنگ
متوجه و منتظر امری یا خبری که شاید برسد
گوش به زنگ بودن: کنایه از متوجه و مراقب و منتظر بودن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ زَ)
متوجه. منتظر. بیوسان.
- گوش به زنگ بودن، در انتظار بودن. مراقب و مواظب و متوجه بودن. و نیز رجوع به همین ترکیب در ذیل ترکیب های گوش شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آلت بستن گوش. رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء) ، آنچه آویزۀ گوش کنند:
به خواهش چنان خواست کآن هوشمند
ز پندش دهد حلقۀ گوش بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آلت بستن گوش رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند، آنچه آویزه گوش کنند: بخواهش چنان خواست آن هوشمند ز پندش دهد حلقه گوش بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش به زنگ
تصویر گوش به زنگ
((بِ. زَ))
منتظر، مترصد، آماده عمل
فرهنگ فارسی معین
شنیده شده، گوشزد، سخن رازگونه و آهسته، سخن زیر گوشی، عمل سر بریدن گاو گوسفند در جشن ها و عروسی ها
فرهنگ گویش مازندرانی